تولد ولنتاین جمعه 27 بهمن 91 ساعت 11
سلام فرنازم عشقم گلم عزیزم امروز 5 سال و16 روزته الهی دورت بگردم دیگه داریم به تولدت نزدیک میشیم احتمالا تولدت را 4 نفره میگیریم ولی امیدوارم بتوانم یکی از بهترین تولدهای عمرت بشه عکسی از تولد 1 سالگیت پیدا نکردم ولی بازم تلاش میکنم پیدا کنم برات اولین تولدی که حضور داشتی تولد بابایی بود عکس ازش داریم اما تولد من فقط ازش فیلم داریم عکس نداریم سومی هم تولد مامانی بود که من کاملا مامانی را غافل گیر کردم ویک تولد جانانه براش گرفتیم اونم عکسش هست 6 ماهتم نشده بود آبانم عقد خاله پری بود که حدودا 9 ماهت بود گلم تولد 2 سالگیتم جشن گرفتیم بازم سعی میکنم عکساشونا برات بذارم بووووووووووو...
اشتباه بزرگ
سلام انگار بعضیا دعوت رسمی که من کردما قبول ندارند وما را قابل نمیدونند اشکالی نداره مامانا ولی اینا نوشتم جای گله نباشه اگه دفعه دیگه خبری بود به شما ها خبر ندادم دیگه من وظیفه ام بود همه دوست جونام را دعوت کنم ولی انگار ما را کسی به رسمیت نشناخته شرمنده دوستامونم اگه وقتتونا گرفتم ولی خیلی ناراحتم که دعوت بقیه را قبول کردید ولی من را نه البته بعضیا این کار را کردند بعضیا هم کلا کسی را قبول نداشتند فنازم شما هم که بعدا وبلاگت را ادامه میدی حواست باشه دیگه از این اشتباها نکنی ...
من و فرناز
22 بهمن 91
سلام دوست جونیا یه چیز جالب اومدم براتون بگم این چند روز فرناز از تلویزیون ودر خیابان پرچم ایران را میدید وهم چنین شعر های زیادی در مورد ایران شنیده سریع اومد پیش من ومامان وبابایی گفت فهمیدم چرا این قدر ایران ایران میکنند آخه جشن تولد ایرانه آخی همه جا براش جشن تولد براش گرفتند خوش به حال ایران که زود تولدش شد آخه روز شماری میکنه تا تولدش بشه قربانت برم چشم به هم بزنی عمرت تمام شده گلم شدی پیر زن 60 -70 ساله میگی دیروز بود تولد 6 سالگیم را گرفتند ...
ماهگرد
ماهگی وبلاگت مبارک گلم وبلاگت را 17 مهر 91 ساعت 8 شب برات درست کردم حالا با چند روز تاخیر 4 ماهگیش را تبریک میگم خوب اینم کیکش عکس قالب ها را در اندر احوال ما وتوضیحش را در قالب وبلاگ نوشتم خوب عکس این قالبم بعدا برات ثبت میکنم یادگاری برات بمونه اینم شام خوشمزه ...
علت وبلاگ ساختن
سلام منم به یه مسابقه دعوت شدم از طرف مریم جون مامان حسام جونم ممنون عزیزم منم دعوت کردین منم مثل همه شما دوست دارم خاطراتش را در وبلاگش ثبت کنم تنها تفاوت من وشما ها اینه که من خواهر فرنازم ولی از این کار لذت میبرم مثل همه شما 3 نفری که من دعوت باید بکنم باعرض مغذرت از بقیه ماماناولی من همه دوستای وبلاگیم را دعوت میکنم در این مسابقه شرکت کنند چون نه قراره جایزه بدن ونه .... همتون از طرف من دعوتین وعلت وبلاگ ساختنتون را بنویسید مامانا لطفا کوتاهی نکنند چون برای بچه ها یادگاری خوبی میشه بزرگ بشن بدونند چه قدر عاشقشونیم تنبلی نکن وبنویس دیگه لطفا در وبلاگ خودتون بنویسید برای غنچه ها ...
اندر احوالات ما
سلام دوست جونا دیگه کمتر از 20 روز مونده به تولد خانم گل منم براش قالب وبلاگش را عوض کردم به مناسبت تولد 6 سالگیش خودشم روز ا را روی تقویم خط میزنه تا به تولدش برسه خوب جونم براتون بگه اندر احوالات ما در این چند روز آوا جون بعد از اینکه از مشهد اومدیم اومد خونمون کلی برامون شیرین زبونی کرد ورفت هر کاری کردیم ازش یه عکس درست وحسابی بگیریم نذاشت همش فرار میکرد به مامانش میگفت وایسا بشین نرو (البته فرناز یادش دادتا نرن با هم بیشتر بازی کنند) واما آجی خانه فرنازم این هفته شنبه 2شنبه و4 شنبه نرفته مدرسه میگه دیگه سواد یاد گرفتم البته راه دوری نرفته مثل منه براش 3 شنبه خورشت قیمه پخت...
قالب وبلاگ
فرناز جونم سلام قربانت برم ببخشید آجیم من تمام سعیم را کردم تا Header قالبت را عوض کنم تا این حد موفق شدم پیشرفتم خوب بوده دیگه ایشالا روزی برات بتوان قالب طراحی کنم قربانت برم بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس بازم من را ببخش البته هر دم از این باغ بری میرسد حالا که با هزار بد بد بختی قالب درست کردیم پایین صفحه دسترسی به بقیه صفحات نداریم بعد تولدت باید فکر یه قالب درست وحسابی باشم امان از دست اینا که یه قالب درست وحسابی نمیسازند ای خدا چیکار کنیم راستی دوست جونیا آخرین مطالب را 70 میزنم که دسترسی راحتتر باشه 21 بهمن 91 ...
دوشنبه 16 بهمن 91
سلام دوست جونا دیروز به بابایی گفتم مواد پیتزا بخر درست کنم گفت برای شب میخرم ولی یادش رفت خلاصه برای امروز خرید ومنم درست کردم جاتون خالی خوشمزه شده بود خوب بعدش آوردیم وخوردیم اما سفره به خاطر فرناز خانم پهن میمونه هر وقت میلشون کشید بخورند من در حال نوشتن خاطرات مشهد بودم که یه هو فرناز اومده میگه آجی سفره را خودم جمع کردم منا بگی ذوق مرگ شدم آخه دفعه اول کار میکنه بعدشم زلو ها را صاف کرده ورفت ظرف ها را بشوره از ما انکار واز او اصرار ولی خوب یکم خراب کاری کرد آجی براش توضیح دادم وفرنازم دیگه نشست راستی اتاق من اتاق رویاهای فرنازه از دستش دیوانه شدم تا یه چیزیش تموم ...